دو داستان با دو نتیجه ی اخلاقی

اول

یه روز تلویزیون آقا روباهه خراب می شه . برای تعمیر تلویزیون خرابش راه می افته تو جنگل تا خرگوشا رو پیدا کنه  . در راه شیره می بینتش

– هی روباه کجا می ری؟

– دارم می رم تلویزیونمو بدم تعمیر کنن.

– بده من برات تعمیر می کنم.

– تو انقدر انگشتات گنده س که نمی تونی این کارو بکنی.

– بده من تو کاریت نباشه اگه دُرُس نشد من برات یه دونه نوشو می خرم.

– باشه قبوله.

دو ساعت بعد شیره در حالی که تلویزیون بغلشه می آد پیش روباه . تلویزیونو روشن می کنه کاملا درس کار می کنه.

گرگ که از دور موضوع رو تماشا می کرده شک می کنه از قصد تلویزیونشو خراب می کنه . می آد پیش شیره شیره میگه: هی گرگه کجا می ری ؟

–    دارم می رم تلویزیونمو تعمیر کنم.

–    بده من برات تعمیرش می کنم.

دو ساعت بعد شیره می آد بیرون تلویزیون گرگه رو تحویلش می ده.

پشت پرده :  چند خرگوش تو خونه ی شیره نشستن و تلویزیون تعمیر می کنن.

نتیجه : مهم این نیست که کاری رو بلدی یا نه . مهم اینه که مدیره خوبی باشی.


دوم

یه روز خرگوشه از لونش می آد بیرون روباه رو می بینه . روباه می گه تا نخوردمت برو کنار حوصلتو ندارم. خرگوشه شاخ می شه می گه : (( شاخی باقالی )). روباه شدیدا عصبی می شه می افته دنبال خرگوشه . خرگوش می ره تو لونش . روباه هم می آد تو.

دو ساعت بعد خرگوشه در حالی که با استرنوم روباه لای دندوناشو پاک می کرد می آد بیرون . گرگه این صحنه رو می بینه غیرتی می شه . از دور شروع می کنه به دویدن میره تو لونه ی خرگوشه .

دو ساعت بعد خرگوش که از فمورِ گرگ به عنوان عسا استفاده می کرد می آد بیرون.

پشت پرده : یه شیر توی لونه ی خرگوش نشسته .

نتیجه : مهم نیست که موضوع پایان نامت چیه مهم اینه که استاد راهنمات کیه .

by:nima hemati



پاورقی:دوستان نویسنده طبق صورت جلسه آخر و تصویبی سریعن اقدام به نوشتن کنند…

مرسی از نیما جان دو۳ گرام… از بقیه دوسان هم تقاضای از این جور کارا داریم!!!!

104 دیدگاه دربارهٔ «دو داستان با دو نتیجه ی اخلاقی»

  1. یه چیزی آقا هومن شما از کجا فهمیدید این شخصیت…خانمه؟؟؟!احساس کردم بهم توهین شد
    (البته شوخی بود…اما جدا” ازکجا فهمیدید؟)

  2. «m.g» در «شنبه ۱۴ آذر۱۳۸۸ ساعت: ۲۲:۵۰» نوشته: «…از کجا فهمیدید این شخصیت…خانمه؟؟؟!احساس کردم بهم توهین شد…»
    >اتفاقاً شواهد نشون می‌ده که ایشون آقا هست!(بیشتر از ۹۹.۹۹٪ احتمال می‌دم که آقا باشن) اما همونطور که می‌دونید، بعضی از این آقاها، اگر بهشون خانم گفته بشه…!(و به نظر من، «منِ ترک» هم از اون آقاها باید باشه!) برای همین از خانم برای ایشون استفاده کردم تا شاید ترغیب بشن به افشای هویتشون! اما واقعاً از شما و سایر خانم‌های عالم عذر می‌خوام!(توضیحات بیشتر در نظراتِ مطلب خودتون!)

  3. این که گفتم به نظرم آقا میاد، بر اساس ذهنیت کلی‌ای بود که از نظراتش داشتم؛ اما الآن تمامِ نظراتش رو خوندم و باز هم بر نظرِ قبلی تأکید می‌کنم! مثلاً:
    «منٍ ترک» در «چهارشنبه ۴ آذر۱۳۸۸ ساعت: ۲۳:۴۶» نوشته: «…نوشتن اسم ها به این ترتیب که اول خانم ها بعد آقایان. این یعنی ته نامردی..»
    (ممکنه من یه جایی گیر بدم که چرا تبعیض قائل می‌شید! یا یه جایی بگم ladies first! اما برعکسش رو تا الان[لااقل تو این دانشگاه] ندیدم!)
    +البته این مثال، بیشتر یه شوخی بود! نظرِ من بر اساس (۱)لحن «منِ ترک» و همچنین (۲)مقایسه‌ی پاسخ‌های ایشون به مریم و مهران هست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *