قبلا اینجا بوده ام ، نمیتونم بگم دوسش داشتم
آیا من شروع به نوشتن کرده ام؟
اجازه بده تو رو وارد دنیای خودم کنم
میتونی کمکم کنی دیوونه نباشم ؟
برام نام گزاریش کن ،این سردی رو بشکن
سردی رو از زندگی من بیرون بنداز
و اگر میتونستم چشمانم رو باز میکردم تا به درونم بنگرم
که ببینم این چه احساسیست که داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من اندکی بعد خواهم مرد
داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من هر لحظه اندکی بعد خواهم مرد
من در آغوش تو از کوره در رفتم
من نمیتونم توی این دنیای وارونه بخوابم
من امنیت رو در تنهایی پیدا کردم
اما دیگه نمیتونم تنهایی رو تحمل کنم
خودم رو توی یه اتاق شلوغ گم کردم
ای احمق خر اون احساس دوباره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من اندکی بعد خواهم مرد
داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من هر لحظه اندکی بعد خواهم مرد
احساس بی نام زنده میشه
احساس ناشناخته بد جور باهام رفتار میکنه
و من در انتظار یک قطارم که از روی ریل رد شه
و این احساس بی نام عصبیم میکنه
میخوام گورم رو گم کنم
فقط میخوام گورم رو گم کنم
خشمگینم ، عصبیم ،صدمه دیدم ،متنفرم
از همه چیش متنفرم
با یه همچین ذهنی نمیتونم بخوابم
میخوام گریه کنم ، میخوام جیغ بزنم
خشمگینم ، عصبیم ،صدمه دیدم و متنفرم
از همه چیز این احساس متنفرم
metallica
The Unnamed feeling
نوشتهی جدید!
kastihasho bebakhshid dige
متن زیبایی بود
Nice job
All this time i can’t belive i couldnt see
Kept in the dark but you were there in front of me
I’ve sleeping a thousand years it seems
Got to open my eyes to every thing
Don’t let me die here
There must be s.th more…
Bring me to life
Evanescence
سلام من سعیدم،
یه خرده دلم گرفته… دوستم بهم گفت واسه کی…؟ واقعا واسه کی…؟
اینکارو بکن… چشم! اون کارو بکن… بازم چشم! و باز هم چشم… و باز هم چشم… و بعد… اینجاس که میگم واسه ی کی…؟!
اگه فرجه ی امتحان بگیری، نمره ی خوب بگیرن، سرشونو میگیرن بالا، بهت نگاهم نمیکنن… نگیری، میگن بی عرضه س… یا آخرش همه ی کاسه کوزه ها سر تو شکسته میشه…
ولی به قول یکی دیگه از رفیقام، تو کارارو واسه ی خودت انجام می دی، هر کاری که کردی…
زود رنج هستم، ناراحتم میشم، ولی خدایی هیچ موقع از هیچ کس کینه ای به دل نمی گیرم، در عین اینکه هرگز هم چیزی یادم نمیره… فک کنم هنوزم دوستایی داشته باشم که به عشق اونا یه کاری بکنم تا خنده رو لباشون بشینه… پس به عشق همونا… تا آخرشو هستم… هر چند…
mokhlese saEdam hastim dar bast
ما خودمون شاهد حرص خوردناتون هستیم!
واقعا از تمام زحماتتون تشکر میکنم!
هر چند که واقعاارزشی در برابر کاراتون نداره
و من در اینجا هم از همهی زحمات شما تشکر دارم!
xodaeesh ye tashakore naghabel be pase in hame waghto zahmato hatta dargiri ba goruh ha wa amuzesho tahammole nisho kenayaehaye hameye ostada enghad mitune saxt bashe ke …?
hame midunim nemayande budan cheghad saxtio dardesar dare pas biayan LAGHAL ba ya tashakor ghadradaesh bashim.
TASHAKKOR!!!!!!!
manzuram kenaye ha bud!
manzuram biain bud!
manzuram ghadrdan bud!
chizi nis hamash 3 ta ghalat dasht
ماجد واقعا مرسی!!!
همین که لبخند رو لباتون ببینم واسم کافیه.
مخلصیم داداشی
نوشته ی زیبایی بود! بلاخره مرد یا زنده شد!!؟
سلام!
به سعید گل: همون که نیما گفت!
به نیما:پست قشنگی بود مرسی
با تشکر از همه دوستان عزیزم.
قابل شما که قدر شناس هستید رو اصلا نداره.
به خانوم غفوری:
مطمئن باش تشکر شما ارزشش در برابر کارای من بیشتره چون این وظیفه اس و اون مرام
بازم مرسی
خواهش میکنم! اگه این امتحان عقب نمی افتاد من یکی که نمیدونستم چی کار کنم
حیف که …. (بعدا میگم بهتون)
از همه اونایی که بابت جزوه قلب ازم تشکر کردن معذرت میخوام
چندتا سوتی توش پیدا کردم هرکی هم بقیه شو پیدا کنه جایزه داره
۱) ص ۹ دریچه میترال: استاد گفته پشت جناغ و هم تراز غضروف دنده ای ۴ راسته اما تو گری گفته در سمت چپ جناغ و هم تراز با غضروف دنده ای ۴ چپه !
۲) اینو نمی دونم سوتی منه یا استاد
ص ۱۰ : صدای دوم قلب واسطه بین دیاستول و سیستول بعدی قلب است ( نه سیستول و دیاستول بعدی)
سعید جان رفاقتا کلن بو گند ازش بلن می شه، ناراحت نشو ، من اینجام
ازت تشکر میکنم خیلی گلی
mr.besharati bayad begam shoma ye dr. e vaghei hastid,chon maro az khatare marge zoodras be elate hamleye ghalbi dar surate aghab nayoftadane emtehana nejat dadin:D
ye jomle hast ke aghalab ba khodam migam:D
har ki mokhalefe be dar…mmmm baghiasho dige nemigam:D
rasti matne ghashangi bud
یاد دارم در غروبی سرد سرد ،می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد ،
داد می زد :کهنه قالی می خرم ،دسته دوم جنس عالی می خرم،
کاسه و ظرف سفالی می خرم،گر نداری،کوزه خالی می خرم ،
اشک در چشمان بابا حلقه زد،عاقبت آهی کشید،بغضش شکست.
اول ماه است و نان در سفره نیست،ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟؟!!
بوی نان تازه هوشش برده بود،اتفاقا مادرم هم روزه بود،
خواهرم بی روسری بیرون دوید،گفت:
آقا سفره خالی می خرید؟؟؟؟!!!!
بچه ها یه خبر:
اسم ماجد واسه سفر حج بیرون اومده
فقط دعاء کنین شانس بیاره،چون اسمش تو ذخیره هاست.
اگه رفت مکه ازطرف من همه دعوت خونه ماجد اینا.
خدایی نریم دیدنی حاجی ماجد!!! بدش میاد.
خرج و مخارجی هم اگه داشت،با بابای ماجد!!!!!!!!رو من حساب نکنید
هر کی خربزه می خوره،خوب ،پای خرجش هم می شینه .
منم امشب تنهام،ماجد نیست پیشم،گفتم یه سری به سایت بزنم ،
ساعتو داشته باشین.
آنسان که پیداست آقای بشارتی هنوز از کشف آقای زینلی آگاه نشدند!
باور کن نفهمیدم یعنی چی؟؟
منظورت چیه از کشف آقای زینلی؟؟
از خودشون بپرسید!
یعنی بریم سنندج؟ من که هستم! تاریخ دقیقشو بگین که ما با دوستای کردمون هم هماهنگ کنیم!!
من نگفتم بریم سنندج،گفتم بریم خونه ماجد اینا
در ضمن شما با خانوم فتاحی هماهنگ کنید برین خونه اونا تا یهو بمون گیر نادان .
ماجد با من ،خانوم فتاحی با شما
حتما
خوش اومدین همگی.صفا آوردین.
اما من با خلوص نیت براتون دعا می کنم
من بی تقصیرم
از استاد پرسیدم میگه میترال سمت راسته جناغه!!! یعنی مطلب توی جزوه درسته
حالا خودتون بین استاد و گری یکی رو انتخاب کنید
gray fek karde kie????mosalaman ostad bishtar mifahme:D
موافقم با ستاره، ۱۰۰٪!
به هر حال مرحوم Henry Gray که برگههای امتحانی ما رو تصحیح نمیکنه! جناب آقای دکتر مهدی مهدیزاده این کار رو انجام میدن!
پس تکلیف شم پزشکی و سوگند نامه و این چیزا چی میشه؟!
ولی منم با ستاره موافقم،اصلا این گری چی هست؟! :-“
نیما شاید باورت نشه اما به طرز اعجاب انگیزی دلم واسه ترجمه های تحت الفظیت تنگ شده بود…..
عالی بود مرد…..!!!!!!!!! ….
این پیغام از طرف فاطمه علی نژاد ِ:
جلسه ۱۸٫صفحه ی ۱۲ خط اخر به جای بسته،باز درسته.
چه قدر درگیرش شده بودم!!
همه چی آرومه/من چقدر خوشحالم !!!
منم خیلی خوشحالم
ای خدا این بار دیگه بار آخرمه
کاش جز خبرهای تازه حداقل سراب خبر کنسل شدن اناتومی رو میدیدم!!
جزء منظورم بود!!
خانوم غفوری من با دیدن نظر شما،خیلی متاثر شدم ،رفتم گروه آناتومی:
با دکتر مهدیزاده حرف زدم،کلی اصرارکردم،اشک ریختم،نهایتا قبول کردن هر کی امتحانو خراب کنه،یه جبرانی ازش میگیرن با فرجه زیاد
تاریخش ساله دیگه همین موقعهاست،با بچه های ورودی مهر ۸۹ #-
نیازی به تشکر نیست.
اینم ایده ی خوبیه!!
آخرین توصیه های قبل از امتحان از زبان سعید برای کاهش استرس :
۱.بچه ها این امتحان ۱۱ نمره بیشتر نداره
۲.هنوز ۹ نمره مونده،تازه امتحان بافت عملی ،آناتومی عملی مونده و راه واسه جبران زیاده
۳.میگن دکتر جوری سوال میده که زیاد فرقی نمیکنه …
در آخر شب زود بخوابید،اصلآ نگران نباشید،این نیز بگذرد !!!
راستی مسواک هم یادتون نره
آخه یکی بگه استاد…!!! (( خانم نوبخت))
شما که نمی خوای از جزوه که دقیقا حرفای خودت بود سوال بدی ، آخه پس چرا منو می زاری سر کار؟؟؟ خب آخه من پای این جزوه ها زحمت کشیدم! چشمام کور شد!
چه امتحانه فضایی بود…!
چه
به گمانم یکم بافتش مشکل بود :-“
یعنی فقط بافتش مشکل بود؟؟؟؟؟؟؟؟
kheili sakht bud ,ama khodaeesh soale asunam tush peida mishod:Dman ke 3,4ta soalesho ru hava zadam,masalan nam,name khanevadegi,shomare daneshjuee,name dars,tarikh!bi ensafi nakonid! :-“
ولی من به خاطر استرس امتحان، اونها رو هم فراموش کرده بودم!
منم یادم رفت اونا رو پر کنم فقط اسممو نوشتم
نه که فکر کنید از رو استرس بودا!!!
محو سوالا بودم
بچه ها من اعتراض دارم،کی میگه امتحان مشکل بود؟!!؟
امتحان خیلی آسون بود.باید بریم اعتراض کنیم یه امتحان مشکلتر بگیرن.
به سطح علمی من یکی که امروز خیلی
بر خورد.شما رو نمیدونم
سطح علمی ما خیلی بیشتر از این حرفاست
دیدن که این نیز گذشت ولی ………
راستی دوستان عزیز نرخ اس ام اس زیاد نیستا!!
هیچ کدوم از بچه ها که شنبه کلاس خانم آب آب زاده نبودن،خبر نداشتن کلاس ترکیب شده
این بار مرام بذارین یهو دوباره یکی صبح امتحان تهدید به حذف نشه.
تنهایی را دوست دارم،زیرا بی وفا نیست …
تنهایی را دوست دارم،زیرا عشق دروغی در آن نیست…
تنهایی را دوست دارم،زیرا تجربه کردم…
تنهایی را دوست دارم،زیرا خداوند هم تنهاست…
تنهایی را دوست دارم زیرا ……
در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد…
(گم کردگی شخصیتی در اثر فشار امتحان)
.
(ویرگول)
!
∴
…
che mazei mide in joorii ramzii ba ham miharfima!!!!!!!!!baghie nemifahman ma dariim chi migiim……..
میخوام اینجا از دونفر با ۲ متن قشنگ تشکر کنم.
دلیلشو خودشون میدونن.
به پاس تمام لحضاتی که….
۱.به داداش خودم ماجد:
کودکی
دلم برای سادگی های کودکی ام تنگ شده…
برای عصرهای تابستانی که دلتنگ هیچ اتفاق بدی نبودم…
برای شبهای زمستانی که وقتی سر بر بالش خیال می گذاشتم ،لحظه ای بعد،بی هیچ فکر و خیال مبهم،خواب را مهمان چشمهای بی گناهم میکردم و تا صبح رویا های سپید و آبی می دیدم.
دلم برای آرزو های کودکی ام تنگ شده،برای خواندن شعرها و کتاب های داستان یکی بود… یکی نبود…
دلم تنگ شده برای رها شدن در آغوش خواستنی پدر ونوازش های گرم مادر… مادر…مادر…مادر…
دلم تنگ شده برای قاصدکی که میگفتند خبر های خوب می آورد
دلم برای حس و حال ناب کودکی و آرزو های بی ریایش تنگ شده…
ای کاش به زمانی برمیگشتم….
که تنها غم زندگی ام…
شکستن نوک مدادم بود….
فردا شب نفر بعد و متن بعد…
merc saeed joooooooon!man ke yadam nemiad kari barat karde basham.ageam chizi bude wazifas.
hala rastesho begu matnesho az koja kesh rafti sheitun?!!!
مجله روزهای زندگی!!!
به کسی دیگه نگیا!!
واااااای.چقدر قشنگ بود!
اولین بار تو عمرم بود که با خودم گفتم ای کاش بچه بودم
فقط یه غلط املائی داره اگه دیدینش ببخشید.
سعید بشارتیِ قهرمان همینه همینه….
نیما همتیِ قهرمانم همینه همینه….
سینا میخواستم اون نوشته شریعتی که میگی باش مخالفی(…از …برتر است) رو بنویسم.
دیدم دعوامون میشه
خواستم اون یکی که میگه :خداوندا اگر روزی بشر گردی،زحال بندگانت با خبر گردی…
رو بنویسم،دیدم از فردا ۲ باره باید خر بیارم،باقالی بار کنم که …
میدونی که؟!الان اون آهنگی که خیلی خوشت میاد رو گذاشتم …
تقدیم به خود خودت….
من به یاد عطر بارون زده ی گلای پونه…
می کشیدم پای خستمو تو جاده،به هوای بوی خونه…
وقتی که صدای خونه، منو تا آخر جاده میکشونه…
این سراب توی جاده که چشامو می پوشونه…
باور کن اینو دیگه از جایی کش نرفتم…
آلبوم قاب شیشه ای….
هومن بذار اینجا از تو هم یه تشکربکنم،به پاس تمام زحماتی که تا الان کشیدی…
من خودم شاهدم که واقعا پی گیری و دنبال این هستی که کارا به نحو احسنت انجام بشه و تو این راه انصافا از جون و دل مایه میذاری.
خودت میدونی یکی از اصلی ترین ستون های کلاس هستی.
خدا همیشه بت سلامتی بده که بهترین نعمته
بازم ممنون …….
متشکرم!
اما من که فکر نمیکنم واقعاً اینطور باشه!
و من هم اینجا عذر میخوام که گاهی موجب اذیت شدنِت شدم و برات همین آرزو رو میکنم!
نمیدونی رفیق چقدر ممنونی از کسی که… مرسی… واقعا…
تو خوبی، و این همه ی واقعیت هاست… شوق عطر بارون زده ی گلی که حتی وقتی همه ی جاده سرابه دلگرمت می کنه…
اینم تقدیم به همه ی اونا که میفهمن منظور این جمله چیه به عنوان حسن ختام نظر گذاشتن من تو سایت برای چند روز آینده…
….
بگذار تا عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید.
هر چند آخر آن جز رنج و پریشانی نباشد…
اما…
هرگز کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن!!!
معلم شهید،دکتر علی شریعتی
سلام نیما؛
پستتو دیر خوندم! ولی…
تا حالا شده یه نفر، احساس منحصر به فردتو کلمه به کلمه جلوت توصیف کنه و تو دلت بخواد با سر بری تو دیوار؟! (اگه می خوای بگی “نه”، همین الان می گم به جهنم!!!)
ولی هم حسی قشنگه،
مرسی مرد!