و اینک دوست من…
به خدایی که پرورنده ی زندگانی و بخشنده ی تندرستی و آفریننده ی هر
دارو و درمان است، سوگند یاد می کنم، که از یادت نخواهم برد…
و به تمام اولیاء خدا، از زن و مرد سوگند یاد می کنم، و همه را، همه ی
شما را، شاهد می گیرم، که به این عهد و پیمان، وفا کنم…
و تو نیز دوست من، مگذار تا طعم تلخ این حقیقت، ببرد… یاد ما را…
و برای روزی که به آخر رسید این راه، که نمی بینم از اینجا پایانی
برایش، اما… خواهد رسید، می دانم، برای آن روز سوگند یاد می کنم که معلم خود را
همچون پدرم بدانم، و فرزندانش را به سان برادرانم…
برای آن روز که نمی دانم کی، و کجا فرا خواهد رسید… برای آن روز که
می خواهم حافظ ودیعه ی او، حافظ زندگی باشم و زندگانی… برای آن روز که می خواهم
موثر باشم، رازدار باشم، مسئول باشم بر ودیعه ی او…
برای آن روز می گویم دوست من،
گرم یاد آوری یا نه…
و امروز را گرامی می دارم،
لحظه لحظه اش را، مثل لحظه لحظه ی با تو بودن، در کنار تو بودن… قابش می گیرم،
غبارش می زدایم، می نویسم، می نوازمش به زیر مهتابی که… تو را به یاد می آورد…
بدان دوست من… بدان که هر چه آخر می شود، سر به پایان می گذارد این
روز، سنگین تر می شود بار سکوتی که در برم می گیرد اما… از رضایت نیست سکوت
من…
چونانکه فریادم نیز از سر رضایت نبود آن روز که هه… یادت هست…؟ از
کاشانمان خاطره ای ماند و بس… ابر و باد و مه و دیگران خواستند که نباشد
کاشانمان اما… نمی رسد گزند هیچ خورشید و فلکی دیگر، به آشیانه ی محبتمان…
دوستی من، با تو…
سوگند یاد می کنم آری، سوگند یاد می کنم دوست من، رفیق من، قسم به تقدس
دوستی که هر شمعی که آب می شود، خاموش می شود، صدها نه، هزارها شعله را در دلم می
افروزد… می سوزد آنچنان که پر کند، فرا گیرد همه جا را، و بسوزاند دل دیگران
را… بد خواهانمان را…
صدها شمع، هزارها شعله، که نیستشان دگرهیچ سر خاموشی…می سوزد، می
گدازد تا ابد دوست من… دوستیمان… رفاقتمان… کاشانمان… آشیانمان… در
دلم…
——————————————————————————-
یادتون که نرفته هنوز…حدود یه ماه پیش بود…متنی که سینا نوشته بود و آخر جشن خونده شد…
هیچ گونه نظری نمیدم،فقط…
ملتمسانه از همگی درخواست دارم از بحث هائی که باعث ایجاد تشنج می شه دوری کنین،بسه به خدا دیگه!!!
حالا بریم سر اصل مطلب…
۱٫بچه های عزیز و دوستان گرامی…هفته ی آینده انتخابات نمایندگی کل پردیس همت برگزار خواهد شد…تاریخش و مکانش پس از هماهنگی بتون اعلام می شه…
نماینده ی پردیس همت در بیمارستان شریعتی و امام هم در این جلسه انتخاب خواهد شد.
تمامی کسانی که تمایل به نمایندگی دارند تا دوشنبه به من خبر بدند…
۲٫وبلاگ کلاس یه مدیر واقعا لایق داشته که همگی شاهد زحماتشون بودیم…یکی از مسولیت پذیرترین و دلسوزترین افرادی که تو کلاس تا حالا دیدم…خانم عزیزی…
من جا داره اول بابت تمامی زحماتتون تشکر کنم وازتون خواهش کنم که اگه امکانش براتون هست،وبلاگ کلاس رو بدون یک مدیر لایق نذارین و مجدد برگردین به وبلاگ خودمون…شدیدا همگی مشتاقیم…
۳٫هیچی دیگه…منم رفتم که برم دیگه و رفع زحمت کنم…حالا مفصل روز انتخابات حرفام رو میزنم…
آرزوی موفقیت برای شما دوستان خوبم…