احساس بی نام

قبلا اینجا بوده ام ، نمیتونم بگم دوسش داشتم
آیا من شروع به نوشتن کرده ام؟
اجازه بده تو رو وارد دنیای خودم کنم
میتونی کمکم کنی دیوونه نباشم ؟

برام نام گزاریش کن ،این سردی رو بشکن
سردی رو از زندگی من بیرون بنداز

و اگر میتونستم چشمانم رو باز میکردم تا به درونم بنگرم
که ببینم این چه احساسیست که داره زنده میشه

داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من اندکی بعد خواهم مرد
داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من هر لحظه اندکی بعد خواهم مرد

من در آغوش تو از کوره در رفتم
من نمیتونم توی این دنیای وارونه بخوابم

من امنیت رو در تنهایی پیدا کردم
اما دیگه نمیتونم تنهایی رو تحمل کنم

خودم رو توی یه اتاق شلوغ گم کردم
ای احمق خر اون احساس دوباره زنده میشه

داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من اندکی بعد خواهم مرد
داره زنده میشه
داره زنده میشه
داره زنده میشه
و من هر لحظه اندکی بعد خواهم مرد

احساس بی نام زنده میشه
احساس ناشناخته بد جور باهام رفتار میکنه
و من در انتظار یک قطارم که از روی ریل رد شه
و این احساس بی نام عصبیم میکنه

میخوام گورم رو گم کنم
فقط میخوام گورم رو گم کنم
خشمگینم ، عصبیم ،صدمه دیدم ،متنفرم
از همه چیش متنفرم

با یه همچین ذهنی نمیتونم بخوابم
میخوام گریه کنم ، میخوام جیغ بزنم
خشمگینم ، عصبیم ،صدمه دیدم و متنفرم
از همه چیز این احساس متنفرم

metallica
The Unnamed feeling

جاده…!!!!!

راه می رویم….
زیر آسمان آبی….
روی سنگ فرش زندگی…
سنگ هایی از جنس زمان زیر پایمان خورد می شوندو ما… ما همچنان می رویم…
به امید دیدن آن سمت کوچه…
به امید دیدن آسمان آبی تر…
به امید دیدن لحظه پر شدن چشم ها از اشک… نه اشک غم!!! اشک شادی…
به امید فراموشی گذشته…
به امید نگاه نکردن به سنگ های له شده….
و تجربه سنگ های نو…
.
.
.
یا بنده آینده ایم یا گذشته…
شایدم بنده تکرار…
حالمان بیشتر نیاز دارد… وقت… حوصله… شوق…
آسمان همچنان آبی است…
شاید خنده همین جاست…
شاید آن رویا های آن سمت کوچه همین جاست….
شاید…..
شاید… این آخرین لحظه زندگی است…
شاید….. این لحظه ی همه ی دارایی ما از آینده و گذشته و همه ی همه ی زمان است….
شاید این جا آخرین فرصت توست برای همه ی چیز هایی که از زندگی می خواهی…
برای پرواز برای آزادی برای عشق…
پ.ن:بعد کلی وقت جدن نمی دوستم چی بنویسم… ببخشین اگه واگه واگه ……..

درخواستی!!!

از اون جایی که میگن اگه موقع سال تحویل لیستی از ارزوهاتونو بنویسین حتما براورده میشه،(به جان بچم اگه از خودم در اورده باشم)خب منم حرف گوش کن، اصلیاشونو نوشتم! گفتم اونو اینجا هم بذارم شاید با زیاد شدن افرادی که ارزوهاشون با اینجانب مشترکه، خدا ما رو ناامید نکنه!![-O<

پ.ن۱:  چیه خب، دوست داشتم اول متنم بیارمش، والاااااااا!!! :D

پ.ن۲:  قبل از اینکه بقیه ی مطلبو بخونین، همین الان یه چی میگم، تا واسه دوستان سوءتفاهم نشه : باور کنین این نوشته اصلا به شخوص خاصی بر نمی گرده!(مطمئن باشین)!! [-X

پ.ن۳:  از اون جایی که کلی درخت گره زدم امروز(الان شد،دیروز البته)، حوصله ی ویرایش ندارم، دیه اگه مشکلی داشت، به بزرگواری خودتون ببخشین!! (:|

پ.ن۴:  منتظر همراهی شما هستیم، بوسیله ی اعلام موافقت با شماره ی حاجت مربوطه!!

خدایا ……..

  1. اراذلیت اراذل محترم را منهدم بفرما!!!(خدا نکرده منظورم خود اراذل نبودااا، دچار کژتابی نشین!دستشون درد نکنه، حداقل عمر استادا رو یه ۱۰ سالی کم کردن!!    :)>-
  2. نگهبان خوابگاه امام علی را با امدن حداقل ۲ روز پشت هم یه سری از دانشجویان خاص، قبل از تاریکی  هوا متعجب بفرما!! ۸-|
  3. ریشه کن شدن  wireless و Adsl بدبخت ، به خاطر ضایع کردن اراده ی استوار ومحکم بعضی از دوستان برای روشن نگه داشتن همیشه ی چراغ yahoo!!
  4. بازگشت مرحوم قندریز به  uni ،نه برای همیشه بلکه، اوقات چرت زدن دانشجویان  پزشکی (عجب پارادوکسی!) سر کلاس، جهت افزایش break!
  5. برداشتن دوربین کلاس های ابن شرقی جهت شکوفا شدن استعداد بعضی از همکلاسیان گرامی توسط استاد محترمشان م.کریمی(۱۳۱البته)! جهت اشنایی مختصر با ایشون، باید اضافه کنم که ایشون در حال گرفتن PHD  هستن!(از اون لحاظ  جهت اشنایی بیشتر میتوانید به استیجرین محترم مراجعه فرمایید!) >:)
  6. حفظ نگه داشتن نظم دیدگاه ها جهت کمتر حرص خوردن مدیر محترم وبسایت! ;))
  7. تعطیل شدن شاندیز، علی الخصوص روزهای یکشنبه جهت برگذار نشدن کلاس تغذیه در ان محل و بدبخت نشدن ان دسته از تیره بختانی که تک می اورند، توسط  انگلان محترم!!(به جان (!) هارپر، اینجانب تا حالا اصلا جز انگلان پست فطرت  نبودم!) :^o   :-“
  8. به دلیل بی جنبه بودن شخص مذکور سانسور شد!!!( اصلا سعی نکنین بپرسین کیه، چون نمیگم!!) ۸-|
  9. شناختن اقای م.ک توسط اینجانب!!!  ~X(      :-<   :-/
  10. جمع شدن حواس یکی از دوستان در بکار بردن کلمات …..(استغفرالله) بخصوص در جلوی کلاس زبان!! #:-S
  11. کاهش ارتفاع اسفالت کوچه ی یکی از دوستان، به خاطر تردد راحتتر همسایگان محترم به دلیل اسفالت پی در پی ، جهت سعی در بر گرداندن جو به حالت عادی قبل از، سوتی دادن  سوتی دهندگان محترم!!:D
  12. غافلگیری ریاست محترم دانشگاه علوم  پزشکی و خدمات درمانی ایران، با نپیچاندن کلاسهای تغذیه و بهداشت (که جدیدا اناتومی و بیوشیمی نیز به به انها اضافه شده!)، بوسیله ی یه سری از دانشجویان خاص، فقط به مدت یه هفته!(مدیونین اگه فکر کنین بنده از اول ترم تا حالا یه بار هم سعادت نشستن سر کلاس تغذیه و بهداشت را نداشتم!!!) ;)
  13. کاهش اعتیاد دانشجویان ایرانی!!!( ۱۰۰% به اینترنت البته!)
  14. شفا یافتن بیماران محترم حداکثر تا ۷ سال اینده( به عبارتی اگه سالم شدن، که شدن! اگه نه که، چه بخوان ، چه نخوان زیر دست داکترانی مثه ما …..!!! :-??
  15. داشتن سال افتابی گاهی نیمه ابری همراه با وزش برف و طوفان!!( جهت درنظر گرفتن نیمه خالی لیوان!!) :D
  16. شست و شوی کامل ظرفا و تمیز بودن اتاق های خوابگاه حضرت الزهرا!(به شرطی که تا من میرم خوابگاه، یاد این کاراشون نیفتن!!):d


پ.ن: همه با هم : آمین!!! [-O<

اگه دوستی خواهان افزایش این موارد هست، خوشحال میشم!!! >:D<

در انتها دوباره نظر شما را به پ.ن ۲ جلب میکنم!!!

با ارزوی اوقاتی خوش برای همه ی شما( حتی شما دشمن عزیز)!!:D