وچقدر دلم مه آلود شد…!

یادش بخیر بچه که بودیم یا خاله بازی می کردیم یا تو کوچه با بچه ها گل کوچیک…و اون وقت تنها آرزمون این بود که رو صورت عروسکمون غم نشینه  یا توپمون به جای گل به تیر دروازه نخوره…

اما روزها از پی هم گذشت و با آرزوی بزرگ شدن،بزرگ تر شدیم…

شب و روز سخت و بحرانی کنکور و پشت سر گذاشتیم که بیایم اینجا…

بیایم به جایی که از اولش آرزمون بود…حتی زمانی که موهای عروسکمون رو شونه می زدیم یا اینکه حریف رو دریپل می کردیم…

بیایم به اینجا که ببینیم با هم بودن یعنی چی…با هم دوست بودن یعنی چی…یاد بگیریم همکاری چیه…باهم خوب بودن چه معنی ای داره…

روزها گذشت…

تصمیصم گرفتیم برای این آرزوی نو کلبه ای نو درست کنیم تا دست هیچ بیگانه ای-که شبهای کودکی دیدنش تو خواب رعشه به تنمون می انداخت-بهش نرسه…این کلبه شد کلبه ی ما…برای با هم بودن ما…برای دیدن آرزوی تحقق یافته ی ما…

گذشت…

این آرزو هم برآورده شد.یه بار همه با هم این کلبه رو ساختیم و دور تا دورش نوشتیم“ورود غریبه ها ممنوع…!”

و این هم گذشت…

بارها غریبه ها اومدن و رفتن و هرکس تکه ای آجر از سقف بنای مارو کندوبرد…اما نفهمید که با این کار دلهامون رو هم خراش دادو رفت…

اما باز هم همه موندیم…رو زخم های هم مرهم گذاشتیم تا بمونیم…جاودانه بمونیم…

امااین بار این غریبه جور غریبی اومده…مث یه باد سرد از لابه لای آجرای این کلبه ی حقیرانه…سرما تن همه رو به لرزه آورده…صدای سهمگین زوزه هاش گوشهامون رو آزار میده…تب وحشتش به استخونمون نفوذ کرده…تحملش زجرآوره…

اماآیا راه درست بستن این درزهای کلبه ی نوسازمونه یا فرار از این خلوتگاه آرامش بخش تنهاییمون…؟!

تو بهم می گی چجوری؟!!

سلام علیکم!

در طول این عمر کوتاهی که وبلاگ ما داشته، انتقادهای متعدد و بسیار سازنده ای ازش شده (یه «بسیار سازنده»  میگم، یه «بسیار سازنده» می شنویدا! یعنی بسیار سازنده در حد تیم ملی!!!) به طوری که ما چند صد برابر حجم مطالبی که درج کرده ایم، انتقاد دریافت کرده ایم!

از آنجایی که ما بسیار انتقاد پذیر هستیم، نشستیم تک تک این انتقادها را خوندیم و اونقدر (ببخشید!) اینقدر در این کار تجربه کسب کردیم که به مقام استادیاری در انتقاد رسیدیم!

حتما شما هم می خواهید انتقاد کنید. ما بهتون می گیم چجوری!

کل یوم انتقاد چیست؟

انتقاد یک چیز تیز و گنده و خفن و ترسناک است که در اوقات فراغت می توانید از آن استفاده کنید. هیچ لزومی ندارد انتقادتان به چیزی که از آن انتقاد می کنید مربوط باشد و در انتقاد فقط باید حرف خودتان را بزنید. استعمال هر گونه فحش و دری وری و تخریب و توهین و حرف بی ربط و خلاصه هر چیزی به جز حرفای  بودار(!) در آن، کاملا بلامانع  است. تازه اگر طرف مقابل هم به شما اعتراض کرد می تونید بهش بگید: خاک تو سر انتقادناپذیرت!

 

 

به طور مثال یه مثال بزن!

در راستای اشاعه فرهنگ غنی فارسی، یک نمونه «نقد ادبی» به سبکی که در محضر دوستان یاد گرفتیم برایتان انجام می دهیم تا در اوقات فراغت شما هم بشینید از این و اون انتقاد کنید و سراغ فیس بوک و یوتیوب و دیگر هیولاهای درنده ی جهان امروز(!) نروید و از خسران مبین به ضلال مبین دچار نشوید!

نام شعر: توپ

شاعر: یکی از نوه های الاف و بی استعداد حضرت آدم!

بیت اول: یه توپ دارم قلقلیه                            سرخ و سفید و آبیه

Ø      توپ: در اینجا اشاره دارد به جریان به توپ بسته شدن مجلس و سرکوب مشروطه خواهان و شاعر در اینجا به طور واضحی جریان مشروطه و آزادی خواهی را درب و داغون می نماید! فکر می کنی ما نمی فهمیم شاعرآب زیر کاه؟

Ø      قلقلیه: به به! متلک هم که می ندازی شاعر بی ناموس! یه بار که گرفتیم توجیهت کردیم دیگه از این غلطا نمی کنی!!!

Ø      سرخ و سفید و آبیه: در اینجا شاعر فریب خورده به پرچم فرانسه اشاره می کند و هویت پلید خود را آشکار می سازد و مشخص می شود که از ایادی فرانسه و از عوامل اون سارکوزی ملعون است!

بیت دوم: می زنم زمین هوا میره                         نمی دونی تا کجا می ره

Ø      می زنم زمین هوا میره: در اینجا شاعر دارد با ارزش ها بازی می کند! علاوه بر این شاعر از معتقدین به این فرضیه نادرست است که «عشق زمینی (میزنم زمین) مقدمه ی عشق آسمانی است(هوا میره)!». این گونه مطالب گمراه کننده، تحت القای عاملانی مانند  فیس بوک (لعنه ا… علیه!) و یاهو (نعوذ با… من شره!) و دیگر اعوان و انصار آنها مطرح می شود و تعداد معدودی از جوانان ما از جمله شاعر را فریفته است!

Ø      نمی دونی تا کجا میره: غلط می کنه بدون اطلاع قبلی جایی می ره!!! قلم پاش رو پودر می کنیم اگه بخواد از اونجور جاها بره! فکر کرده مملکت هرکی هرکیه هر جا دلش می خواد بره؟!

بیت سوم: من این توپو نداشتم                              مشقامو خوب نوشتم

Ø      من این توپو نداشتم: اگه داشتی که با اسم مستعار وارد نمی شدی!!! (توپ در اینجا استعاره است از جرئت)

Ø      مشقامو خوب نوشتم: آها! در این قسمت شاعر می خواهد به طور مخفیانه ای به یکی از مسائل دوره ما اشاره کند و فکر می کند ما نمی فهمیم! توجه کنید اگر مشقامونو خوب ننویسیم استاد ناراحت میشود و امتحان را سخت طرح می کند و در نتیجه ما وقت برای خواندن کم می آوریم که در این هنگام نماینده ی محترممان در عرض سه سوت امتحان را برایمان عقب می اندازد. اما هدف شاعر از خوب نوشتن مشقها این است که دیگر این جریانات پیش نیاید و نیازی به عقب انداختن امتحان نباشد و نماینده ی ما بیکار شود. که بعد بشینند پشت سرش بگویند:« این آقای نماینده هم که هیچ کاری نمی کنه، همش بیکار می گرده!»

دیدی فهمیدیم ملعون؟! می خواستی نماینده ی محبوب ما رو تخریب کنی؟ در راستای خنثی سازی این حرکت پلیدت، یه سایت زدم در حد لالیگا! که در هر ثانیه شصت بار آپدیتش می کنم و توش به طور کامل و شامل و با اسناد معتبر از نماینده محترم دفاع کردم! برای دریافت جواب این مطلب می تونی به بیانیه ی شونصد و هفتاد دفاع از نماینده در آدرس زیر مراجعه کنی:

 http://www.Saeed-lovers.org/tooth breaking answers/article6600.html

بیت چهارم: بابام بهم عیدی داد                  یه توپ قلقلی داد

Ø      چشمم روشن! آدم از باباش هم جنس می گیره؟! خاک بر سر تو و پدر نادرستت! بدبخت الان یه قلقلی مصرف می کنی فردا تزریق می کنی پس فردا کراکی می شی آخرش هم میری سراغ فیس بوک!!! این کارا آخر و عاقبت نداره بچه! ولت کنیم دو روز دیگه میای میگی:

بابام منو پارتی برد                   یه بطری آبکی خورد!!!

 ***

 

یاد گرفتین انتقاد کردنو؟ آره این جوری انتقاد می کنن دایی! حالا با توجه به انتقادهای بالا شعر مذکور را به صورت زیر اصلاح می کنیم:

 

یه گوی دارم نارگیلیه                 {ولی} رنگش سفید، تیم ملیه!

بزنی زمین خطا میره         {ولش کنی} خونه ی حاج آقا میره!!! {خدای نکرده}

من عرضه شو نداشتم      {تقصیرها رو} گردن سعید گذاشتم!

بابام بهم شیرینی داد                          یه چیز مذهبی داد!!! {حالا اینکه چی داد رو ا… اعلم!}

 

مهران

 

 

 

 

 

از بد روزگار!!!!!!

دوستان عزیز! متاسفانه تاریخ امتحانای ترم مشخص شده که به شرح زیر است:

۹/۳۰ : تربیت بدنی

۱۰/۱۳ : بیوشیمی روان شناسی

۱۰/۱۹ : جنین شناسی

۱۰/۲۱ : سود(!!!)

۱۰/۲۲ : تاریخ امامت

۱۰/۲۶ : بهداشت

۱۱/۳ : آناتومی اندام تحتانی

۱۱/۵ : آناتومی عملی

۱۱/۱۱ : روان شناسی

۱۱/۱۴ :زبان عمومی و پیش

جا داره اینجا تاکید کنم که بنده هیچ ارتباطی با نحوه ی تعیین تاریخ ها ندارم!

سن شما با حساب، کتاب شکلاتی!

 

به من سنتو نگو: احتمالا” راستشو نمی گی!

 اما ما ایرانیا (از نوع دانشجوش…!) اینو خیلی زود می فهمیم



اونم با حساب و کتاب از نوع شکلاتی

*

*

*

خیلی هم شسته و رفته و دقیق پیدا می کنیم

پس تقلب نکن و جلو جلو مطلبو نخون!

 زیاد طول نمی کشه شاید یه دقیقه

 همون طور که می خونی با من انجام بده

از خودت مطمئن باش و قدم به قدم با من جلو بیا

 این یه سرگرمیه نه وقت تلف کردن:

*

*

*
حالا قبل از هرچیز

تعداد دفعاتی که تمایل داری دریک هفته شکلات بخوری رو مشخص کن

(توجه کن که بیشتر از یکبار و کمتر از ۱۰ بار باشه )

*

*

* 

این عدد رو در ۲ ضرب کن

(شهامت به خرج بده بابا) 


*

*

*
 حالا به اضافه ۵ کن …

*

*

*

عددی رو که به دست آوردی در ۵۰ ضرب کن

من منتظر می مونم تا ماشین حسابتو بیاری…

*

*

*
اگر روز تولد امسالت گذشته ۱۷۵۹ رو باهاش جمع کن

اگرهم تولدت نگذشته با ۱۷۵۸ جمع کن

*

*

* 

حالا چهار رقم سال تولدتو ازش کم کن(میلادی باشه)

*

*

*

و حالا شما یه عدد سه رقمی دارین

عدد اول همون شماره اصلیته

 (یعنی تعداد دفعاتی که دوست داری شکلات بخوری)




:-?دوعدد بعدی:-?


 سن شماست

(سن شما ؟دیدی حدس زدم )


پ.ن:قرار بود یکی از متنای خودمو بنویسم اما دیدم دوباره از غم نوشتن خوب نیست پس بهترین کار  یه پستی بود که یکم حالو هوای اینجا رو عوض کنه….

بافت یادته؟!

 

 

دوباره سلام!

چه میشه کرد، هومنه دیگه! اصلا این بشر عجایب هفتگانه رو بدبخت کرده! هنوز نظر ” نمودار بافتو هم بذارین” بچه ها خشک نشده بود که هومن یه بار دیگه شگفتی آفرید و در عرض دو سوت و نصفی ورداشت نمودارشو رسم کرد. زحمت همه چی اش  ™ By  ّHooman  بوده!

بافت‌شناسی تئوری(از ۵۰):
کمینه: ۱۲٫۵
بیشنیه: ۴۶٫۷۵
میانگین: ۳۰٫۸۲

بافت‌شناسی عملی(از ۲۰):
کمینه: ۸
بیشنیه: ۱۹٫۵
میانگین: ۱۵٫۰۷

 

نیومده هستیم!

مهران

بیوشیمی

سلام٬

چیه نگاه می کنین؟!

نمره ها ی خودتونه دیگه!

اگه ولم می کردین خود نمره ها رو هم می زدم. حیف نذاشتین دست خرخون های نفوذیو رو کنم!

 

معدل:۲۰.۳۶

 

معدل: ۳.۳۹

ما که خونمون تو ستون های اوله (از راست)! خوش به حال ستون آخریا! اگه امری ندارین عرضی نیست (یا بالعکس!)

مهران

۸دلیل برای پزشک شدن

۸Reason   why  I   want   to  be  a  doctor

۱٫I hate sleeping.

۲٫I want to stay at school for ever.

۳٫Nobody can read my hand writing.

۴٫My father has extra money.

۵٫I think i’ve enjoyed my life enough!

۶٫I can’t live without tension.

۷٫I want to pay for my sins.

۸٫I don’t want to marry before 40!


چیزیه  که هست!!

 

دو داستان با دو نتیجه ی اخلاقی

اول

یه روز تلویزیون آقا روباهه خراب می شه . برای تعمیر تلویزیون خرابش راه می افته تو جنگل تا خرگوشا رو پیدا کنه  . در راه شیره می بینتش

– هی روباه کجا می ری؟

– دارم می رم تلویزیونمو بدم تعمیر کنن.

– بده من برات تعمیر می کنم.

– تو انقدر انگشتات گنده س که نمی تونی این کارو بکنی.

– بده من تو کاریت نباشه اگه دُرُس نشد من برات یه دونه نوشو می خرم.

– باشه قبوله.

دو ساعت بعد شیره در حالی که تلویزیون بغلشه می آد پیش روباه . تلویزیونو روشن می کنه کاملا درس کار می کنه.

گرگ که از دور موضوع رو تماشا می کرده شک می کنه از قصد تلویزیونشو خراب می کنه . می آد پیش شیره شیره میگه: هی گرگه کجا می ری ؟

–    دارم می رم تلویزیونمو تعمیر کنم.

–    بده من برات تعمیرش می کنم.

دو ساعت بعد شیره می آد بیرون تلویزیون گرگه رو تحویلش می ده.

پشت پرده :  چند خرگوش تو خونه ی شیره نشستن و تلویزیون تعمیر می کنن.

نتیجه : مهم این نیست که کاری رو بلدی یا نه . مهم اینه که مدیره خوبی باشی.


دوم

یه روز خرگوشه از لونش می آد بیرون روباه رو می بینه . روباه می گه تا نخوردمت برو کنار حوصلتو ندارم. خرگوشه شاخ می شه می گه : (( شاخی باقالی )). روباه شدیدا عصبی می شه می افته دنبال خرگوشه . خرگوش می ره تو لونش . روباه هم می آد تو.

دو ساعت بعد خرگوشه در حالی که با استرنوم روباه لای دندوناشو پاک می کرد می آد بیرون . گرگه این صحنه رو می بینه غیرتی می شه . از دور شروع می کنه به دویدن میره تو لونه ی خرگوشه .

دو ساعت بعد خرگوش که از فمورِ گرگ به عنوان عسا استفاده می کرد می آد بیرون.

پشت پرده : یه شیر توی لونه ی خرگوش نشسته .

نتیجه : مهم نیست که موضوع پایان نامت چیه مهم اینه که استاد راهنمات کیه .

by:nima hemati



پاورقی:دوستان نویسنده طبق صورت جلسه آخر و تصویبی سریعن اقدام به نوشتن کنند…

مرسی از نیما جان دو۳ گرام… از بقیه دوسان هم تقاضای از این جور کارا داریم!!!!