سلام علیکم!
در طول این عمر کوتاهی که وبلاگ ما داشته، انتقادهای متعدد و بسیار سازنده ای ازش شده (یه «بسیار سازنده» میگم، یه «بسیار سازنده» می شنویدا! یعنی بسیار سازنده در حد تیم ملی!!!) به طوری که ما چند صد برابر حجم مطالبی که درج کرده ایم، انتقاد دریافت کرده ایم!
از آنجایی که ما بسیار انتقاد پذیر هستیم، نشستیم تک تک این انتقادها را خوندیم و اونقدر (ببخشید!) اینقدر در این کار تجربه کسب کردیم که به مقام استادیاری در انتقاد رسیدیم!
حتما شما هم می خواهید انتقاد کنید. ما بهتون می گیم چجوری!
کل یوم انتقاد چیست؟
انتقاد یک چیز تیز و گنده و خفن و ترسناک است که در اوقات فراغت می توانید از آن استفاده کنید. هیچ لزومی ندارد انتقادتان به چیزی که از آن انتقاد می کنید مربوط باشد و در انتقاد فقط باید حرف خودتان را بزنید. استعمال هر گونه فحش و دری وری و تخریب و توهین و حرف بی ربط و خلاصه هر چیزی به جز حرفای بودار(!) در آن، کاملا بلامانع است. تازه اگر طرف مقابل هم به شما اعتراض کرد می تونید بهش بگید: خاک تو سر انتقادناپذیرت!
به طور مثال یه مثال بزن!
در راستای اشاعه فرهنگ غنی فارسی، یک نمونه «نقد ادبی» به سبکی که در محضر دوستان یاد گرفتیم برایتان انجام می دهیم تا در اوقات فراغت شما هم بشینید از این و اون انتقاد کنید و سراغ فیس بوک و یوتیوب و دیگر هیولاهای درنده ی جهان امروز(!) نروید و از خسران مبین به ضلال مبین دچار نشوید!
نام شعر: توپ
شاعر: یکی از نوه های الاف و بی استعداد حضرت آدم!
بیت اول: یه توپ دارم قلقلیه سرخ و سفید و آبیه
Ø توپ: در اینجا اشاره دارد به جریان به توپ بسته شدن مجلس و سرکوب مشروطه خواهان و شاعر در اینجا به طور واضحی جریان مشروطه و آزادی خواهی را درب و داغون می نماید! فکر می کنی ما نمی فهمیم شاعرآب زیر کاه؟
Ø قلقلیه: به به! متلک هم که می ندازی شاعر بی ناموس! یه بار که گرفتیم توجیهت کردیم دیگه از این غلطا نمی کنی!!!
Ø سرخ و سفید و آبیه: در اینجا شاعر فریب خورده به پرچم فرانسه اشاره می کند و هویت پلید خود را آشکار می سازد و مشخص می شود که از ایادی فرانسه و از عوامل اون سارکوزی ملعون است!
بیت دوم: می زنم زمین هوا میره نمی دونی تا کجا می ره
Ø می زنم زمین هوا میره: در اینجا شاعر دارد با ارزش ها بازی می کند! علاوه بر این شاعر از معتقدین به این فرضیه نادرست است که «عشق زمینی (میزنم زمین) مقدمه ی عشق آسمانی است(هوا میره)!». این گونه مطالب گمراه کننده، تحت القای عاملانی مانند فیس بوک (لعنه ا… علیه!) و یاهو (نعوذ با… من شره!) و دیگر اعوان و انصار آنها مطرح می شود و تعداد معدودی از جوانان ما از جمله شاعر را فریفته است!
Ø نمی دونی تا کجا میره: غلط می کنه بدون اطلاع قبلی جایی می ره!!! قلم پاش رو پودر می کنیم اگه بخواد از اونجور جاها بره! فکر کرده مملکت هرکی هرکیه هر جا دلش می خواد بره؟!
بیت سوم: من این توپو نداشتم مشقامو خوب نوشتم
Ø من این توپو نداشتم: اگه داشتی که با اسم مستعار وارد نمی شدی!!! (توپ در اینجا استعاره است از جرئت)
Ø مشقامو خوب نوشتم: آها! در این قسمت شاعر می خواهد به طور مخفیانه ای به یکی از مسائل دوره ما اشاره کند و فکر می کند ما نمی فهمیم! توجه کنید اگر مشقامونو خوب ننویسیم استاد ناراحت میشود و امتحان را سخت طرح می کند و در نتیجه ما وقت برای خواندن کم می آوریم که در این هنگام نماینده ی محترممان در عرض سه سوت امتحان را برایمان عقب می اندازد. اما هدف شاعر از خوب نوشتن مشقها این است که دیگر این جریانات پیش نیاید و نیازی به عقب انداختن امتحان نباشد و نماینده ی ما بیکار شود. که بعد بشینند پشت سرش بگویند:« این آقای نماینده هم که هیچ کاری نمی کنه، همش بیکار می گرده!»
دیدی فهمیدیم ملعون؟! می خواستی نماینده ی محبوب ما رو تخریب کنی؟ در راستای خنثی سازی این حرکت پلیدت، یه سایت زدم در حد لالیگا! که در هر ثانیه شصت بار آپدیتش می کنم و توش به طور کامل و شامل و با اسناد معتبر از نماینده محترم دفاع کردم! برای دریافت جواب این مطلب می تونی به بیانیه ی شونصد و هفتاد دفاع از نماینده در آدرس زیر مراجعه کنی:
http://www.Saeed-lovers.org/tooth breaking answers/article6600.html
بیت چهارم: بابام بهم عیدی داد یه توپ قلقلی داد
Ø چشمم روشن! آدم از باباش هم جنس می گیره؟! خاک بر سر تو و پدر نادرستت! بدبخت الان یه قلقلی مصرف می کنی فردا تزریق می کنی پس فردا کراکی می شی آخرش هم میری سراغ فیس بوک!!! این کارا آخر و عاقبت نداره بچه! ولت کنیم دو روز دیگه میای میگی:
بابام منو پارتی برد یه بطری آبکی خورد!!!
***
یاد گرفتین انتقاد کردنو؟ آره این جوری انتقاد می کنن دایی! حالا با توجه به انتقادهای بالا شعر مذکور را به صورت زیر اصلاح می کنیم:
یه گوی دارم نارگیلیه {ولی} رنگش سفید، تیم ملیه!
بزنی زمین خطا میره {ولش کنی} خونه ی حاج آقا میره!!! {خدای نکرده}
من عرضه شو نداشتم {تقصیرها رو} گردن سعید گذاشتم!
بابام بهم شیرینی داد یه چیز مذهبی داد!!! {حالا اینکه چی داد رو ا… اعلم!}
مهران